خبرراست/یادداشت آنچه از کهن زیستگاه ماسوله شهرت یافته است، در کالبد تاریخیای خلاصه و محصور شده که توانسته در کلیت واحد خود، تا امروز به گونهای منحصر به فرد و استثنایی پایدار باقی بماند.
در ورای این شهرت و این کالبد، در لایههای ژرف غیر کالبدی پهنهای از واقعیتهای تاریخی نهفته است که شکل دهندههای درون مایههای آفرینش این کالبد کهن هستند. این درون مایهها، آفریننده کالبدی به ظاهر یکپارچه، بسیار شکوهمند، درهم تنیده و بسیار پیچیده، اما به واقع متنوع، متواضع، روان و بسیار ساده هستند.
تنها و تنها ساختار کالبدی بههم پیوسته درمناطق جنگلی و پر باران پهنه جنوب دریای کاسپین که در تاریخ خود هرگز از فناوری بام شیبدار رایج بهره نگرفته است، تناقضی پنهان و چندبعدی میان ظاهر این کالبد و واقعیتهای پهنه در درون و بیرون آن، که تنها در یک واکاوی و کنکاش موشکافانه و نفوذکننده به ژرفای تاریخی آن قابل مشاهده است.
همواره این پرسش را در کنار بینهایت پرسشهای بیپاسخ ماسوله، در پیش رو داشتهام که «ریشه تناقض میان ظاهر و واقعیت این کهن زیستگاه به کجا راه مییابد؟» دوران شکوفایی این زیستگاه تاریخی، به اواخر عصر مغول و اوایل عصر صفوی بین ۶۰۰ تا ۴۰۰ سال پیش باز میگردد. بنابر نوشتههای موجود، همرتبه بودن ماسوله با شهرهای بزرگ آن زمان در پهنه گیلان محرز است. زیرا موقعیت ژئوپلیتیک این زیستگاه استثنایی و بسیار تعیینکننده بوده است.
از یک طرف از لحاظ ارتباطی بر تنها گذرگاه کوهستانی میان مرکز ناحیه «بیه پس» جلگه گیلان و پهنههای پشتکوه در آن طرف کوهها که در آن زمان همجوار شهرهای بزرگ اواخر عصر مغول و اوایل عصر صفوی یعنی سلطانیه، اردبیل و تبریز بوده، قرار داشته است.
به عبارتی بنابر همین نوشتهها، یکی از مهمترین دروازه گیلان به حساب میآمده است. از طرف دیگر، از لحاظ امنیتی صعبالعبور بودن این گذرگاه و موقعیت محصور و استراتژیک این ساختار کالبدی این کهن زیستگاه در میان کوهها، دسترسی بیگانگان به آن را بسیار دشوار و در عین حال قابل کنترل برای مردم ساکن میکرده است و از طرف دیگر از لحاظ اقتصادی جایگاه و نقش ارزشمندی در مراودات بازرگانی میان سه پهنه منفک از همدیگر یعنی جلگه گیلان، فلات مرکزی ایران و کوهستانهای غربی کشور داشته است. در عین حالی که بنابر نوشتههای تاریخی، صاحب بزرگ و معتبر معادن فلز با ارزش آهن و همین طور صنعت استخراج، ذوب و فرآوری این فلز گرانقدر نیز بوده است.
مردم هوشمند ماسوله توانسته بودند از این سه عامل که در آن دوره تاریخی بسیار تعیینکننده بوده است، با بهکارگیری ذکاوتی خلاقانه، بیشترین بهره را ببرند و آمیزهای از ساختاری کالبدی و اجتماعی بیآفرینند که تا به امروز نیز زبانزد باقی باشد. این ساختار کالبدی و اجتماعی با بهرهگیری از برتری طلبی به وجود آمده، توانسته بود تسلط یا حاکمیت بر قلمروی گسترده را کسب کند.
از میان این کنشها و واکنشها، زایشی صورت گرفته که نسل به نسل میان این مردم و ساختارهای کالبدی و اجتماعی آنها جریان پیدا کرده و منجر به شکوفایی و رونق بیشتر شده است. زائیده این شرایط، یک خودباوری باورنکردنی در تکتک افراد این کهن زیستگاه و همینطور در کلیت ساختار اجتماعی آنها بوده است.
این خودباوری، در یک جریان فزآینده متقابل میان ساختارهای اجتماعی و ساختارهای کالبدی، در رفت و برگشتی شتاب گیرنده، چند قرن ادامه پیدا کرده است تا آنجا که بر اثر غرور حاصل از این خودباوری بیش از اندازه، بنابر نوشتههای موجود، بهتنهایی در برابر حمله قشون کریم خان زند در حدود ۲۶۰ سال گذشته که به دستور ویران کردن ماسوله، به آنجا یورش برده بودند قصد ایستادگی میکند. البته نتیجه فاجعهبار بود، ایستادگی به زانو درآمده و به کلی سرکوب میشود و کالبد تاریخی ماسوله به طور کامل ویران و مردمان به اسیری به قزوین برده میشوند.
آنچه در سال ۱۳۵۴ منجر به ثبت نام ماسوله در فهرست آثار ملی کشور شد، نتیجه خودباوری همین مردمان بود که توانسته بودند از نو ساختار اصلی زیستگاه خود را پس از ویرانیهای کامل بازسازی کنند و تا حدی جایگاه ژئوپلیتیک اولیه خود را بازآفرییند.
اگر چه هرگز نتوانستند شکوه و اقتدار پیشین را در پهنه قلمرو تاریخی خود به طور کامل بازیابند اما ساختار کالبدی آفریده شده همواره برای آنها یادآور آموزههایی از آن خودباوری خلاق و تاریخی بوده، هست و باید باشد. اگر چه ریشههای آفرییننده این خودباوری دیگر خشکیده شده است اما حضور بدون پشتوانه خودباوری در کالبد تاریخی این کهن زیستگاه و همین طور در زندگی روزمره مردمان آن برای من همچنان قابل ردیابی است.
—————
آرش خدابخش
شماره خبر 2124 - 2017/04/19